دانلود نرم افزار,مقاله,برنامه موبایل,کلیپ,طنز,مطالب جالب,سرگرمی,تبادل لینک,پزشکی |
این انجمن را در گوگل محبوب کنید | |
کسانی که آنلاین هستند | در مجموع 972 كاربر Online ميباشد :: 63 كاربر ثبت نام شده، 17 كاربر مخفي و 892 مهمان :: 3 روبات در صفحه اصلی
Milad,alirezajaveri,pardis ,milad2013,Admin,m_nosrat ,phs,iman18,najafi,farnaz ,farzad,جوجو66,mahrokh ,Mehdi13,mehdi-beyki,,arsham ,rainboy,pooryasad,u235 ,ZALEM,mojode_bartar ,mknikoo,mahdi86,series 131,adelll_2323,farshad-53 ehsan-adibi,crazy-kids,sepide navab69,sara,درسا,ali98,gallows pedram,mehdii,king92,alireza1367 MOJIROYA,perilous,ستاره,جابر عسکری maysam,7milad7,نگار,masud51 maya,abtin_24,Mehran1374,اطلس hashem20,هلن,MORTEZA SHOKRI mitra_mp,mehras,lililala,DigiteC kazemloo,15243,zeynab khanom nazila,mild_nurse,شیما صدیقیان,m.z.m
[ مشاهده کاربران آنلاین ] بيشترين آمار حضور كاربران در سايت برابر 1287 و در تاريخ 1 آگوست 2011 - 16:55 بوده است. |
احصائيات | تعداد کاربران ثبت نام شده: 6698 جديدترين کاربر ثبت نام شده: بزرگمهر
تعداد موضوعات ارسال شده توسط کاربران سايت: 10351 في 6256 موضوع
|
بازدید کنندگان از سایت | |
المواضيع الأخيرة | » خر من طرف link4rank.rozblog.com الجمعة فبراير 27, 2015 2:26 am
» نوشتن متن خود بر روی یک عکس با امکانات خوب(انلاین) من طرف میلادشونم الخميس فبراير 05, 2015 7:45 pm
» ترفندهای شگفت انگیز در گوشی اندروید من طرف Milad السبت أكتوبر 25, 2014 6:06 pm
» جت روم اختصاصی من و تو من طرف ارین الأحد سبتمبر 07, 2014 4:04 am
» ایرونا - خرید و فروش کالاهای نو و دست دوم(مزایده و فروش مستفیم) من طرف erona.ir الأربعاء مايو 14, 2014 8:41 pm
» عکس همسر مستربین من طرف پویا الثلاثاء نوفمبر 19, 2013 10:47 am
» قالب بسیار جدید و حرفه ای مدیا برای پارسی کیوت( وی سی پی) من طرف shoeib63 الجمعة نوفمبر 08, 2013 1:33 pm
» چند ترفند توپ براي بازي جنگهاي صليبي(قلعه) من طرف hovo1357 الأربعاء أكتوبر 23, 2013 3:04 am
» دانلود جدیدترین آهنگهای شاد من طرف hovo1357 الأربعاء أكتوبر 23, 2013 2:55 am
» یه سایت جالب واسه سرگرمی من طرف Milad السبت أكتوبر 05, 2013 10:52 am
» این پست را تو بنویس از تنهایی هایت......!!! من طرف Milad السبت أكتوبر 05, 2013 10:50 am
» از هر جا سخنی هست ....!!! من طرف Milad السبت أكتوبر 05, 2013 10:46 am
» یادداشتهای پر از حسرت..... من طرف Milad السبت أكتوبر 05, 2013 10:43 am
» دلت براش تنگ شده... من طرف Milad السبت أكتوبر 05, 2013 10:36 am
» تو را دختر خانوم مینامند . . . من طرف Milad السبت أكتوبر 05, 2013 10:35 am
» چند سطر تنهایی........... من طرف Milad السبت أكتوبر 05, 2013 10:34 am
» فال روزانه شنبه 13 مهر 1392 من طرف Milad السبت أكتوبر 05, 2013 10:32 am
» گالری عکس از حیوانات بامزه من طرف siamakpattaya الجمعة أكتوبر 04, 2013 8:27 am
» دانلود بازی فارم فرنزی 4 - Farm Frenzy – Ancient Rome با لینک مستقیم من طرف barad الأربعاء يوليو 24, 2013 11:24 am
» بهترین سایت برای ساخت انجمن رایگان فارسی(با امکانات حرفه ای و جدید) من طرف mohamad23 الأربعاء يوليو 24, 2013 6:38 am
» دانلود جدیدترین آهنگ های شاد ایرانی مخصوص عروسی من طرف الک رمزی الثلاثاء يوليو 16, 2013 10:36 am
» چــــــــت روم دوســتـــانـــه انــــجـــمـــن منو تو من طرف mgkh السبت يونيو 08, 2013 9:31 am
» شعر عشقولانه من طرف minamina الثلاثاء يونيو 04, 2013 3:26 am
» اس ام اس های عاشقانه جدید مهر ماه 1390 من طرف minamina السبت يونيو 01, 2013 9:02 am
» اس ام اس باحال مخصوص ضدحال به پسرها و دخترها من طرف امیر علی الثلاثاء مايو 28, 2013 5:36 am
» ترول های جدید بهار 92 من طرف malijoon الأربعاء مايو 01, 2013 4:09 am
» اس ام اس سرکاری سری چهاردهم من طرف malijoon الأربعاء مايو 01, 2013 4:07 am
» دانلود جدیدترین آهنگ حسین تهی به نام جانگولر من طرف malijoon الأربعاء مايو 01, 2013 4:07 am
» علت های آب آوردن مغز من طرف malijoon الأربعاء مايو 01, 2013 4:04 am
» کمک من طرف پرنیان السبت أبريل 06, 2013 3:54 pm
» ض من طرف shafghat السبت مارس 23, 2013 2:30 pm
» SMS بر ضد دخترا .............................. من طرف SAJADSALAMI الإثنين مارس 04, 2013 12:50 pm
» كاروتلاش يك مادرواقعي من طرف باران@ الخميس يناير 31, 2013 2:19 am
» دانستنی های جالب! من طرف باران@ الخميس يناير 31, 2013 2:04 am
» وصيت نامه يمنتشرنشده ي بزبزقندي من طرف باران@ الخميس يناير 31, 2013 1:43 am
» اسکریپت ساخت آپلود سنتر برای گیگفا وی گیگ و........ من طرف LILIMOB الخميس يناير 17, 2013 5:13 am
» جدیدترین کد تقلب برای تراوین(جدید) من طرف بردیا الأربعاء يناير 09, 2013 1:04 pm
» نگاه های یک مرد به خانواده همسر ! ( طنز ) من طرف پوریا 2424 الأحد ديسمبر 16, 2012 10:43 am
» مسابقه شماره یک انجمن منو تو من طرف پوریا 2424 الأحد ديسمبر 16, 2012 9:37 am
» اس ام اس هایی از سخنان کورش کبیر من طرف پوریا 2424 الأحد ديسمبر 16, 2012 9:07 am
» بهترین کرم های زیبایی صورت و ضد چروک من طرف پوریا 2424 السبت ديسمبر 15, 2012 3:10 pm
» رمز های بازی کال اف دیوتی 7 من طرف پوریا 2424 السبت ديسمبر 15, 2012 1:54 pm
» رمز های بازی های کامپیوتری من طرف پوریا 2424 السبت ديسمبر 15, 2012 1:50 pm
» رمز های5سن اندریاس من طرف پوریا 2424 السبت ديسمبر 15, 2012 1:44 pm
» کد تقلب بازی جی تی آی (IV) من طرف پوریا 2424 السبت ديسمبر 15, 2012 1:42 pm
» جک و اس ام اس های خنده دار ( اسفند ماه ) من طرف پوریا 2424 السبت ديسمبر 15, 2012 1:05 pm
» مدیر کل سایت من طرف پوریا 2424 الجمعة ديسمبر 14, 2012 4:18 pm
» جوک حیوانات سری پنجم من طرف پوریا 2424 الجمعة ديسمبر 14, 2012 2:45 pm
» جوک های خنده دار جدید (45) من طرف پوریا 2424 الجمعة ديسمبر 14, 2012 2:31 pm
» جوک مردان سری پنجم من طرف پوریا 2424 الجمعة ديسمبر 14, 2012 2:28 pm
|
تسجيل صفحاتك المفضلة في مواقع خارجية | |
|
| داستان خواستگاری (طنز) | |
| | نويسنده | پيام |
---|
arsham مدیران کل انجمن
تاریخ عضویت : 2011-02-23 سن این کاربر : 38
| عنوان: داستان خواستگاری (طنز) الأربعاء مارس 02, 2011 8:15 am | |
| اوایل شب بود. دلشوره عجیبی تمام بدنم را فرا گرفته بود. بعد از اینكه راه افتادیم به اصرار مادرم یك سبد گل خریدیم. خدا خیر كسانی را بدهد كه باعث و بانی این رسم و رسومهای آبكی شدند. آن زمانها صحرای خدا بود و تا دلت هم بخواهد گل! چند شاخه گل می كندن و كارشان راه می افتاد، ولی توی این دوره و زمونه حتی گل خریدن هم برای خودش مكافاتی دارد كه نگو نپرس!!! قبل از اینكه وارد گلفروشی بشوی مثل «گل سرخ» سرحال و شادابی ولی وقتیكه قیمتها را می بینی قیافه ات عین «گل میمون» می شود. بعدش هم كه از فروشنده گل ارزان تر درخواست می كنی و جواب سر بالای جناب گلفروش را می شنوی، شكل و شمایلت روی «گل یخ» را هم سفید می كند!!! البته ناگفته نماند كه بنده حقیر سراپا بی تقصیر هنوز در اوان سنین جوانی، حدود ای «سی و نه» سالگی بسر برده و اصلاً و ابداً تا اطلاع ثانوی نیز نیازی به تن دادن به سنت خانمانسوز ازدواج در خود احساس نمی نمودم منتهی به علت اینكه بعضی از فوامیل محترمه خطر ترشی افتادگی، پوسیدگی روحی و زنگ زدگی عاطفی اینجانب را به گوش سلطان بانوی خاندان مغزّز «مقروض السلطنه» یعنی وزیر «اكتشافات، استنطاقات و اتهامات» رسانده بودند فلذا برای جلوگیری از خطرات احتمالی عاق شدگی زودرس و بالطبع محروم ماندن از ارث و میراث نداشته و یا حرام شدن شیر ترش مزه نخورده سی و هشت سال پیش و متعاقب آن سینه كوبیدن ها و لعن و نفرین های جگرسوز نمودن و آرزوی اشّد مجازات در صحرای محشر و از همه بدتر سركوفت فتوحات بچه های فامیل و همسایه مبنی بر قبول شدن در رشته های دانشگاهی؛ نانوایی سنگكی اطاق عمل،تایتانیك پزشكی، مهندسی فوتولوس و متلك شناسی هنرهای تجسمی، صلاح را بر آن دیدم كه حب سكوت و اطاعت خورده و به خاطر پیشگیری از بمباران شدن توسط هواپیماهای تیز پرواز «لنگه كفشهای F14» و موشكهای بالستیك «نیشگون ها و سقلمه های F11» و غش و ضعف های گاه و بیگاه «مادر سالار» به همراه از خانه بیرون كردنهای «پدر سالار» و تهدیدات جانی و مالی فوق العاده وحشتناك همشیره های مكرّمه با مراسم خواستگاری امشب موافقت به عمل آورده و خود را به خداوند منان بسپارم.
خلاصه كلام به هر جان كندنی كه بود به مقصد رسیدیم. بعد از مدتی در باز شد و قیافه پدر و مادر عروس خانم از دور نمایان شد. چشمتان روز بد نبیند! پدر عروس كه فكر می نمود من بوده ام كه ارث بابای خدا بیامرزشان را بالا كشیده ام، چنان جواب سلامم را داد كه دیگر یادم رفت به او بگویم مرا به غلامی بپذیرد، از همین حالا معلوم بود كه بیشتر از غلامی و نوكری خانواده شان چیزی به من نمی ماسد!! مادر عروس خانم نیز چنان برو بر به چشمانم خیره شده ورانداز می نمود كه اولش فكر كردم قرار است خدای نكرده با ایشان ازدواج كنم، فقط مانده بود بگوید كه جورابهایت را هم در بیاور ببینم پاهایت را سنگ پا زده ای یا نه!!! بعدش هم نوبت خواهر ها و برادرها عروس رسید. معلوم بود كه از حالا باید خودم را روزی حداقل یك فصل كتك خودرن از دست برادرهای عروس آماده می نمودم. به خاطرهمین هم با خودم تصمیم گرفتم كه اگر زبانم لال با عروسی ما موافقت شد سری به اداره بیمه «فدائیان راه ازدواج» زده و خودم را بیمه «شكنجه زناشوئی» و بیمه «بدنه شخص ثالث» كنم! علی ایحال، بعد از مدتی انتظار و لبخند ها و سرفه ها و تعارف های مكش مرگما تحویل هم دادن، عروس خانم هم با سینی چای قدم رنجه فرمودند. عروس كه چه عرض كنم، دست هر چی مامان گودزیلا را از پشت بسته بود! بعد از اینكه چای جوشیده دست خانوم خانوما را میل كردیم، پدر عروس خانم شروع به صحبت نمود. ایشان آنقدر از فواید ازدواج و اینكه نصف دین در همین عمل خیر گنجانده شده است و بعدش هم بایستی ازدواج را ساده برگزار كرده و خرج بالای دست داماد نباید گذاشت، گفت و گفت كه به خود امیدوار شدم و كم كم آن رفتار خشن اولشان را به حساب ظاهر بینی و قضاوت ناعادلانه خودم گذاشتم. پس از اینكه سخنان وزیر ارشاد، پدر زن آینده به پایان رسید وزیر جنگ، مادر زن عزیز شروع به طرح سوالات تستی به سبك كنكور سراسری كرد. ابتدا مادر عروس با یك لبخند ملیح و دلنشین واز شغل اینجانب سوال نمود. من هم با تمام صلابت خودم را كارمند معرفی كردم. كفر ابلیس عارضتان نگردد!! مادر عروس كه انگار تیمور لنگ قرار است دوباره به ایران حمله كند چنان جیغی زده و به گونه ای مرا به زیر رگبار ناسزاهای اصیل پارسی رهنمون ساخت كه از ترس نزدیك بود، دو پای داشته را با دو دست دیگر به هم پیوند زده و چهار نعل از پنجره اطاق پذیرایی طبقه پنجم ساختمان به بیرون پریده و سفر به ولایت عزرائیل را آغاز نمایم. در ادامه جلسه بازجویی (ببخشید خواستگاری) خواهر بزرگتر عروس از من راجع به ویلای شمال و اینكه قرار است تعطیلات آخر هفته را با خواهر جانشان به ماداگاسكار تشریف برده یا سواحل دلپذیر شاخ آفریقا، سولات بسیار مطبوعی را مطرح نمودند. خانمم نیز از فرصت بدست آمده استفاده ابزاری كرده و مدل ماشینی را كه قرار بود خواهر فرخ سرشتشان را سوار آن بنمایم از من جویا شد. بنده ندید بدید هم كه تا حالا توی عمر شریفم بهترین ماشینی كه سوار شده ام اتوبوس شركت واحد بوده است از اینكه توانایی حتی خرید یك روروك یا سه چرخه پلاستیكی اسباب بازی را نیز نداشته و نمی توانستم همراه با خواهر دردانه ایشان سوار بر «اپل كوراساو» و «دوو سیلویا» و «پیكان خمیری» در خیابانهای «شهرك شرق و میر عروس و خوشبخت آباد» ویراژ داده و دلم دیمبو و زلم زیمبو راه بیندازم كمال تأسف و تأثر عمیق خویش را بیان نمودم. بابای عروس هم كه در فواید ساده برگزار كردن مراسم عروسی یك خطبه تمام سخنرانی كرده بود از من برای دخترشان سراغ خانه دوبلكس با سقف شیبدار، آشپزخانه اپن و دستشویی كلوز و خلاصه راحتتان كنم كاخ نیاوران را می گرفت. هر چند كه حضرت اجل نیز بعد از اینكه فهمید داماد آینده شان خانه مستقل نداشته و قرار است اجاره نشینی را انتخاب نماید نظرشان در مورد دامادهای گوگولی مگولی برگشته و به من لقب «گدای كیف به دست» را هدیه نمودند! بعد از تمام این صحبتها نوبت به سوالات عروس خانم رسید. اولین سولا ایشان در مورد موسیقی بود و اینكه بلدم ارگ و گیتار و تنبك بزنم یا نه؟ واقعاً دیگر این جایش را نخوانده بودم. مثل اینكه برای داماد شدن شرط مطربی و رقص باباكرم نیز جزء واجبات شده بود و ما خبر نداشتیم! دومین سوال ایشان هم در مورد تكنولوژی مخابرات خلاصه می شد، عروس خانم تلفن موبایل را جزء لاینفك و اصلی زندگی آینده شان می دانستند، من هم كه تا حالا بهترین تلفنی كه با آن صحبت كرده ام تلفن عمومی سر كوچه مان بوده توی دلم به هر كسی كه این موبایل را اختراع كرده بود بد و بیراه گفته و از عروس خانم به خاطر نداشتن موبایل عذر خواهی نمودم. بعد از این كه عروس خانم فهمید كه از موبایل هم خبری نیست سگرمه هایش را درهم كرده و مرا یك «بی پرستیش عقب افتاده از دهكده جهانی آقای مك لوهان» توصیف نمود، البته داغ عروس خانوم هنگامه كه متوجه شد بنده بی شخصیت از كار با اینترنت و ماهواره هم سر در نیاورده و نمی توانم مدل لباس عروسی ایشان را از آخرین «بوردهای مد 2000 افغانستان» بیرون بیاورم، تازه تر شده و چنان برایم خط و نشان كشید كه انگار مسبب قتل «راجیو گاندی» در هندوستان عموی بنده بوده است و لاغیر! در ادامه سوالات فوق، علیا مخدره از من توقع برگزاری مراسم عروسی در باشگاه یا هتل را داشتند، چون به قول خودشان مراسم عروسی كه توی باشگاه برگزار نشود باعث سر شكستگی جلوی فامیل و همسایه ها می شود! والله، اینجایش كه دیگر برایم خیلی جالب بود ما تا حالادیده بودیم كه باشگاه جای كشتی گرفتن و فوتبال و والیبال بازی كردن است ولی مثل اینكه عروس خانم ها جدید زمین چمن و تشك و تاتامی را با محضر ازدواج اشتباه گرفته اند، الله اعلم! سوال چهارم هم به تخصص بنده در نگهداری و پرستاری از «گربه ها و سگهای ایشان» در منزل آینده مربوط می شد كه این بار دیگر جداً نیاز به وجود متخصصین باغ وحش شناسی و انجمن دفاع از حقوق بقای وحش احساس می گردید تا برای به سرانجام رسیدن این ازدواج میمون و خجسته كمی فداكاری به خرج و راه و روشهای «معاشرت دیپلماتیك» با آن موجودات زبان بسته را نیز به داماد فدا شده در راه عشق «هاپوها و میو میوها» آموزش می دادند، بعد از تمام این وقایع ناخوشایند نوبت به مهریه رسید. خواهر كوچكتر عروس به نیت صدو دوازده نفر از یاران «لین چان» در سریال «جنگجویان كوهستان» اصرار داشت كه صدو دوازده هزار سكه طلا مهریه خواهر تحفه اش باشد و به نیت اینكه در سال هزار و سیصد و چهل نه به دنیا آمده، هزار و سیصد و چهل و نه سكه نقره هم به مهریه اش اضافه شود! باز جای شكرش باقی بود كه سال تولد در ایران «شمسی » می باشد اگر «میلادی» بود چه خاكی به سرم می كردم! بعد از قضیه مهریه نوبت شیربها شد. مادر عروس به ازای هر سانتیمتر مكعب از آن شیر خشكی به دختر خودش داده بود برای ما دلار، یورو، سپه چك، عابر چك و سهام كارخانجات پتروشیمی كرمانشاه و تراكتورسازی تبریز را حساب كرده به طوریكه احساس نمودم كه اگر یك ربع دیگر توی این خانه بنشینیم خواهند گفت كه لطفاً پول آن بیمارستانی را كه عروس خانم در آنجا بدنیا آمده و پول قند و چایی مهمانهایشان را هم ما حساب كنیم! بعد از تمام این حرفها مادر بخت برگشته ما یك اشتباهی كرده و از جهیزیه ننه فولاد زره، عروس ترگل ورگلشان سوال نمود. گوشتان خبر بد نشنود! آن چنان خانواده عروس، مادرم را پول دوست، طماع، گدای هفت خط، تاجر صفت، دلال، خیانتكار جنگی و جنایتكار سنگی معرفی كردند كه انگار مسبب اصلی شروع جنگ جهانی دوم مادر نئونازی بنده بوده است، نه جناب هیتلر! به هر تقدیر در پایان مراسم بعد از كمی مشورت خانواده عروس جواب «نه» محكم و دندان شكنی را تحویلمان دادند و ما هم مثل لشكر شكست خورده یأجوج و مأجوج به خانه رجعت نمودیم، پس از آن «دفتر معاملات ازدواج» با خودم عهد بستم كه تا آخر عمر همچون ابوعلی سینا مجرد مانده و عناصر نامطلوبی به مانند خواستگاری و ازدواج و تأهل را نیز تا ابد به فراموشی بسپارم، بیخود نیست كه از قدیم هم گفته اند؛ آنچه شیران را كند روبه مزاج، ازدواج است، ازدواج!!!!!! | |
| | | | داستان خواستگاری (طنز) | |
|
مواضيع مماثلة | |
|
| صلاحيات هذا المنتدى: | شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
| |
| |
| |
|