سخنان حکیمانه فردوسی

دانايي توانايي به بار مي آورد ، و دانش دل کهن سالان را جوان مي سازد .
فردوسي خردمند
. . .
گوش شنونده هميشه در جست و جوي سخن خردمندانه و حکيمانه است .
فردوسي خردمند
. . .
خرد برترين هديه الهي است .
فردوسي خردمند
. . .
خرد و دانش مرد دانا در گفتار او هويداست .
فردوسي خردمند
. . .
کسي که خرد ندارد همواره از کرده هاي خويش پشيمان و در رنج است .
فردوسي خردمند
. . .
بي خردي اسارت بدنبال دارد .و خرد موجب آزادي و رهايي است .
فردوسي خردمند
. . .
خرد مانند چشم هستي و جان آدمي است و اگر آن نباشد
چگونه جهان را به درستي خواهي گذراند .
فردوسي خردمند
. . .
اولين مرحله شناخت آفرينش همانا خرد است چشم و گوش و زبان سه نگهبان اويند که لاجرم هر چه نيکي و شر است از همين سه ريشه مي گيرد .و افسوس که بدنبال کنندگان خرد اندکند بايد که به سخن دانندگان راه جست و بايد جهان را کاوش نمود و از هر کسي دانشي آموخت و يک دم را هم براي آموختن نبايد از دست داد .
فردوسي خردمند
. . .
خداوند درهاي هنر را بر روي دانايان دادگر گشوده است .
فردوسي خردمند
. . .
کسي به فرجام زندگي آگاه نيست ، خداوند هم نيازي به عبادت بنده ندارد .
فردوسي خردمند
. . .
دانش ارزش آن را دارد که به خاطر آن رنج ها بکشي . فردوسي خردمند
. . .
به اين زمين گرد که بسرعت مي گردد بنگر که درمان ما در آن است و درد ما نيز ، نگاه کن و ببين که نه گردش زمانه آن را مي فرسايد و نه رنج و بهبودي حال بشر آن را به آتش مي کشد ، نه آرام مي شود و نه همچون ما تباهي مي پذيرد . فردوسي خردمند
. . .
روح و روان و دل جهان روشن است و زمين را بي دريغ روشن مي سازد خورشيد از خاور برخاسته بسوي باختر که مسيري درست و بي نظير است اي آنکه همچون آفتاب لبريز از نور و خردي تو را چه شده است که بر من نمي تابي ؟!! .
فردوسي خردمند
. . .
چراغ مايه دفع تاريکي است ، بدي جوهر تاريکي در زندگي آدمي است ، که از آن دوري بايد جست .
فردوسي خردمند
. . .
بي خردي است، که بگويم کسي بدي را بي بهانه (دليل )انجام مي دهد .
فردوسي خردمند
. . .
رنج منتهي به گنج را کسي خريدار نيست .
فردوسي خردمند
. . .
اگر براي انجام کاري بزرگ ، زمان نداري .
بهتر است بي درنگ آن را به ديگران بسپاري .
فردوسي خردمند
. . .
کتاب زندگي گذشتگان ، جان تاريک را روشني مي بخشد .
فردوسي خردمند
. . .
اين جهان سراسر افسانه است جز نيکي و بدي چيزي باقي نيست .
فردوسي خردمند
. . .
فرمان ايزد به جهانداران داد و دهش است .
فردوسي خردمند
. . .
کسي که به آباداني مي کوشد جهان از او به نيکي ياد مي کند .
فردوسي خردمند
. . .
آنکه آفريننده و با فر است در اين جهان رنج هاي بسيار خواهد خورد .
فردوسي خردمند
. . .
از بزرگان تنها رنجهاست که باقي مي ماند .
فردوسي خردمند
. . .
جايگاه پرستش گران کوهستان است .
فردوسي خردمند
. . .
آزادگان را کاهلي ، بنده مي سازد .
فردوسي خردمند
. . .
فرمانروياني که گوش به فرمان مردم دارند در زندگي جز رامش و آواي نوش
نخواهند شنيد .
فردوسي خردمند
. . .
کسي که بر جايگاه خويش منم زد بخت از وي روي بر خواهد تافت .
فردوسي خردمند
. . .
خسروي بزرگتر ، بندگي بيشتر مي خواهد .
فردوسي خردمند
. . .
ابليس مانند نيکخواهان پيش مي آيد ،
ابتدا عهد و پيمان مي گيرد ، سپس راز مي گويد .
فردوسي خردمند
. . .
آنگاه که هنر خوار مي گردد جادو ارجمند مي شود .
فردوسي خردمند
. . .
ديوان که فرمانروا و دست دراز شدند سخن از نيکي را هم بايد مانند راز گفت .
فردوسي خردمند
. . .
جز مرگ را ، هيچ کسي از مادر نزاد .
فردوسي خردمند