در قسمت پيشين(نهضت شعوبیه-بخش یکم)با مروري بر ظلم و ستم حكام عرب و به صورتي هرچند مختصر ،تلاش شد دلايل و انگيزه هاي واكنش ايرانيان و ظهور و بروز نهضت شعوبيه را تبيين كنيم.در اين بخش بر قصايد و سروده هاي سه ايراني شعوبي نگاهي خواهيم داشت.پيشتر، از آنجايي كه دوست گرامي كوروش خواستند اشاره اي به خالدبن وليد داشته باشيم روايت مربوط به اين سردار عرب را بازگو مي كنيم.از آقاي حميد ايزد پناه نويسنده و شاعر ميهن دوست از خطه دلاورخيز لرستان كه از كتاب ايشان استفاده فراوان بردم و تقريبا كل مطالب مربوط به شاعران شعوبي را با اندكي تصرف و تلخيص از كتاب ايشان انتخاب كردم بي اندازه سپاسگزارم.خارج كردن متون چاپي از دل كتابها و انتشار اينترنتي آنها كمترين كاري است كه مي توانيم انجام دهيم. خالد بن وليد، پارسيان و جوى خون
در حدود سال 12 هجري ابوبكر با سپاهي چند هزار نفري به سردار عرب خالدبن وليد ماموريت داد تا در قلمرو ساسانيان در ميان رودان با ايرانيان درگير شود.برخورد اول با اياس بن قبيصه كه از سوي ايران حاكم حيره بود روي داد.اياس در ابتدا پرداخت جزيه را نپذيرفت اما نهايتا با شكست از خالد بن وليد پرداخت 200000 درم جزيه را تعهد كرد.با اعزام نيروهاي كمكي ابوبكر خالد عازم فتح بندر ابله شد و هرمزد مرزبان ايراني در محل چاههاي حُفير(نقطه اي كه امروزه در قلمرو سياسي كشور كويت قرار مي گيرد) به مصاف خالد رفت.با كشته شدن هرمزد سپاه ايران بي فرمانده ماند و شكست را پذيرفت.به دنبال اين ناكامي براي ايرانيان جنگهاي مذار و ولجه هم به سود خالد بن وليد پايان يافت و مرزبانان ايراني،قارن،قباد ،انوشجان و اندرزگر كشته شدند.خالد ساحل فرات را گرفته و به سمت شمال حركت كرد.در اينجا بود كه نبردي سخت در محل پادگان اليس (بين ابله و حيره و نزديك فرات)ميان نظاميان ايراني و سپاه خالد رخ داد.سردار ايراني جاپان بود و ايرانيان در اين جنگ سخت ايستادگي كردند و خالد را چنان در خشم فرو بردند كه سوگند ياد كرد روزه خود را نگشايد مگر اينكه از ايرانيان جوي خون جاري كند.سرانجام جاپان در جنگ كشته شد و ايرانيان منهزم شدند.پس خالد دستور داد تا اكثر سپاه شكست خورده ايران را اسير كرده و سه يا چهار شبانه روز آنان را گردن مي زدند تا جوي خون جاري شود و او بتواند بر اساس سوگندي كه ياد كرده،روزه خود را بگشايد.با اين حال جوي خون روان نشد و از آنجا كه بيم مي رفت كه خالد از گرسنگي بميرد،سطلهاي آب آوردند و بر روي خونها ريختند تا همانند جويي از خون روان شوند و چنين بود كه خالد روزه خود را گشود.توجه داشته باشيم خالدبن وليد در جنگ احد از سرداران ابوسفيان بود و جان پيامبر اسلام نيز توسط همين شخص مورد تهديد قرار گرفت.در كتابThe Sword Of Allah كه ژنرال اكرم پاكستاني در ستايش خالدبن وليد در سال 1970 در كراچي انتشار داده اند.عنواني به نام رود خون وجود دارد كه اين ژنرال وهابي پاكستاني با تاثير از انديشه هاي خشن و منحرف وهابيت با افتخار از روان شدن خون ايرانيان توسط خالد صحبت كرده است....جز تاسف چيزي نمي توان گفت.بياييد چندين سروده اندوهناك و در عين حال استوار را از ايرانيان شعوبي بخوانيم.شايد با اين مقدمه آنها را بهتر درك كنيم.
متوكلى
ابراهيم پسر ممشاد مشهور به متوكلي اصفهاني،از نزديكان متوكل،خليفه عباسي و نيز شاعر شعوبي است و در آثار و اشعار خود،به تبار ايراني خويش سرفراز بوده و به ستمكاريهاي تازيان تاخته و اظهار اندوه كرده است.
انا ابن الاكارم من نسل جم و حايز ارث ملوك العجم
و محي الذي باد من عزهم و عفي عليه طوال القدم
و طالب او تارهم جهره فمن نام حقهم لم انم
معي علم الكابيان الذي به ارتجي ان اسود الامم
فقل لبني هاشم اجمعين هلموا الي الخلع قبل الندم
ملكنا كم عنوه بالرما حطعنا و ضربا بسيف حدم
و اولاكم الملك آباوءنا فما ان وفيتم بشكر النعم
فعودوا الي ارضكم بالحجاز لاكل الضباب و رعي الغنم
فاني ساعلو سرير الملوك بحد الحسام و حرف القلم
ترجمه:
من فرزند آزادگان از نسل جم و داراي ارث پادشاهان عجم هستم.منم زنده كننده آنچه از عزت آنها مرده بود،آن عزتي كه روزگار ديرين اثر آن را از ميان برده است:من آشكارا خونخواه آنها و طالب انتقام هستم،اگر ديگران از حق آنها(پادشاهان ايران)بخوابند من نخواهم خفت.درفش كاويان نزد من است،اميدوارم بوسيله آن درفش،بر تمام ملل سيادت كنم.به تمام بني.....؟بگوييد.بياييد خلع شويد(از سلطنت و خلافت)پيش از آنكه پشيمان شويد.ما با نيزه و شمشير آبدار،شما را قهرا مالك شده ايم.پيش از اين هم پدران ما شما را بر تخت نشانده بودند.شما نعمت آنها را سپاس نگفتيد و وفا ننموديد،همان به سامان خود در حجاز برگرديد.در آنجا به خوردن سوسمار وچوپاني مشغول شويد،من با نيروي تيغ و نوك خامه بر تخت پادشاهان خواهم نشست.
بشار پسر بُرد تخارستانى شاعر شعوبى
بشار در سال 95 يا 96 هجري،نابينا از مادر به دنيا آمد.جد او به نام يرجوح در تخارستان،به اسارت ملهب و ابي صفره درآمد.پدرش خشت مالي و گل كاري مي كرد.او خود را از نواده هاي لهراسب،شاه ايران مي دانست و همواره به ايراني بودن خود افتخار مي كرد.بشارگاه از ولا و موالي مي گسست و مي گفت: (( من بنده خدايم نه مولاي عربكان.گاه مي گفت سپاس خداي را كه چشم مرا گرفت تا آنان را كه دشمن مي دارم(عربكان)نبينم.روزي مهدي خليفه عباسي از او پرسيد كه،اي بشار تو از چه قومي و نژادي؟گفت:زبان و جامه عربي دارم ليكن نژادم ايراني است.))روزي در مسجد جامع بصره چند تن از شاعران تازي تبار جمع شده بودند.بشار نيز با جامه شاعران در آن جمع بود.يكي از شاعران تازي پرسيد كه اين مرد كيست؟(اشاره به بشار) به او گفتند شاعر است.پرسيد،عرب است يا از موالي؟گفتند از موالي.عرب نادان گفت موالي را چه به شعر؟بشار سخت به خشم آمد.پس از خاموشي كوتاهي چنين سروده و اندوه سرايي كرد.
خَليلي لاأنام علي اقتِسارِ و لا آبى عَلى مَوْلىً و جارِ
سَأٌخْبِرٌ فاخِرَ الاعرابِ عَنّى و عنه حين تأذن بالفتخار
أحِينَ كٌسيت بعد الَعَرىِ خَزّا و نادَمْتَ الكِرام عَلى العٌقار
تٌفاخِرٌ يابِن راعيه وراع بني الاحرار حَسْبٌكَ من خَسار
و كٌنت اِذا ظَمِئت الى قَراح شَرِكتَ الكلب في ولْغِ الاطار
تٌريغٌ بٌخطبه كَسر الَموالى ويٌنْسِيكَ المكارمَ صيدٌ فار
و تَغْدو للقنافِذِ تَدَّرِيها ولم تعْقِل بدّراج الديار
و تَتَّشِخٌ الِشمالَ للابسيها و ترعي الضأن بالبلد القِفار
مٌقامٌكَ بَيْنَا دَنَسٌ علينا فَلْيتكَ غائب فى حَر ً نارٍ
وَ فخرٌكَ بينَ خِنْزيرٍ ئ كلبٍ علي مَثلْى مِنَ الَحدث الكٌبار
ترجمه
اي دوست من،در برابر ستم و زور بي تفاوت نمي مانم و تن به بردگي و پناهندگي نمي دهم
آن وقت كه اجازه مفاخرت بدهي به اين اعرابي فخر فروش از پيشينه خود و او خبر خواهم داد
آيا اكنون كه بعد از برهنگي بر تنت جامه خز پوشانده اند و در مجلس شراب با بزرگان همنشين و هم پياله شده اي
به فرزندان مردان آزاده فخر فروشي ميكني؟اي پسر زن و مرد شتر چران!
بس كن اين فخر فروشي،تو وقتي تشنه بودي و به دنبال آب صاف مي گشتي،با سگ در آب هاي آلوده دور چادرها شركت مي نمودي
مي خواهي با خطبه اي مقام موالي را بشكني؟ياد شكار موش ها،بايد فكر بزرگي را از سرت بدر كني
و تو بودي كه به دنبال خارپشت مي گشتي كه شكار كني ،و نمي فهميدي كه دٌراج در دنيا چه چيزي است!
خود را با پوشيدن چوخا در برابر چوخاپوشان مي آراستي و در بيابان هاي بي آب و علف،گوسفند مي چراندي
بودن تو بين ما لكه چركي است بر ما ،اي كاش در شعله آتش پنهان بودي
افتخار تو كه هميشه بين خوك و سگ بوده اي بر من مثل فاجعه اي بزرگ است.
سرانجام به دستور مهدي خليفه عباسي كه بشار را بي دين و زندقه معرفي كرده بودند،آنقدر او را تازيانه زدند تا جان داد.
اسماعيل پسر يسار نسايى
از شاعران نامدار ايراني تبار شعوبي و از دربندماندگان ((موالي)) و از مشاهير شاعران،كه به تازي شعر گفته است.او از موالي بني تميم بود.در سلك شاعران عبدالملك مروان درآمد،ولي در باطن همواره دشمن آنان بود.او در برابر تازيان به ايراني بودن خود افتخار مي كرد و در قصيده اي چنين گفته:
من عمو و خالوي تاجدار بسيار دارم كه همه بزرگوار و بخشنده و با اصل و نسبي بزرگ بوده اند.
سواران را فوارس ناميدند تا در بلندي نسب به ((فرس)) شبيه شوند.
پس اي امامه ،به ما فخر مفروش و ستم مكن و سخن درست بگوي
و اگر نمي داني از از احوال ما و ايشان(عربها)،سئوال كن كه در زمان هاي گذشته چگونه بوده ايم.آن زمان كه ما دخترانمان را تربيت مي كرديم و شما از ناداني آنان را زنده در خاك مدفون ساختيد.
اسماعيل يسار وجودش پر از افتخارات ايراني و گذشته ايرانيان بود.به همين سبب پيوسته مورد آزار قرار مي گرفت.روزي هشام پسر عبدالملك در كنار آبي نشسته بود.از اسماعيل خواست شعري برايش بخواند.او فكر مي كرد در مدح او قصيده اي خواهد خواند.اما اسماعيل قصيده اي خواند كه اظهار افتخار به ايران و ايراني بودنش مي كرد و بيان اندوهي از گذشته بود.
اَنّي وجَدِّك ما عوُودي بِذيِ خَوِرِ عِند الحِفاظِ و لاَحوضْي بَمهْدومِ
أصْلِي كَريمٌ وَ مَجْدي لا يُقاسُ بِهِ وِلِي لِسانٌ كَحِدّ الَسيْفِ مَسْموم
أحْمِي بِهِ مَجْدَ اقوام ذَوِي حَسَب مَنْ كُلّ قَرْم بِتاجِ الملك مَعْمُوم
جَحاجِحٍ سادَهٍ بْلَّجٍ مَرازِبَهٍ جُرْدٍ عِتاقٍ مَسامَيحٍ مطاعِيمِ
مَنَ مِثْلُ كِسريْ و سابورِ الجنودِ مَعا و الهُرمُزان لِفَخْراو لتَعْظيم
اُسْدُ الكتائب يَوْمَ الَروعْ اِنْ زَحفوا وَ هُمْ أذَلُّوا مُلوك الُتركِ و الروُم
يَمشْون فيَ حَلَق الماذَيّ سابَغَهً مَشْيَ الضراغمه الاُسْدِ الَلَهامِيمِ
هُناكَ اِن تسْألي تُنبي بأنَ لَنا جِرْئومَهٌ قَهَرتْ عِزّ الَجرائيم
ترجمه
من به بخت تو سوگند-هنگام دفاع از شرف،چوبم سست و حوضم ويران نيست.
اصلي كريم دارم و مجد و شرفم با ديگران قابل مقايسه نيست و زباني چون تيزي شمشير برنده و مسموم دارم
با اين زبان شرافت اقوام ريشه دار ايراني را كه همه از سروران بزرگ بودند و تاج بر سر داشتند،حمايت مي كنم.
سرداران و سراني گشاده روي و مرزبان و پيش تاز و برگزيده و عطابخش و مهمان نواز.
چه كسي چون خسرو انوشروان و شاپور و هرمزان،شايسته افتخار و تعظيم است؟
آنان در روز حادثه،وقتي حمله مي كردند ،شيران صف شكن بودند و شاهان ترك و روم را ذليل كردند
در زره هاي پولادين و رخشان،مي خراميدند.همان گونه كه شيران ژيان پيش آهنگ،گام بر مي دارند
در آنجا اگر بپرسي،خبر خواهي شد كه اصل و تبار ما،شوكت همه اقوام و نژادها را مقهور خود ساخته است.
هشام با شنيدن اين قصيده، با ناسزاگويي به مادر اسماعيل گفت: تو به من فخر مي فروشي و در مدح و ثناي خود و قوم كافرت مي سرايي؟دستور داد تا غلامان او را در آب انداخته و سرش را آنقدر در آب نگهداشتند كه به حال مرگ افتاد.سپس از آب خارج كرده و به دستور خليفه به حجاز تبعيدش كردند.
اينان بودند نمونه هايي از مردم آزاده ايراني و گرفتار در سلطه تازيان اموي و عباسي كه هيچگاه از نام و نژاد خود دوري نكردند و نهضت ايراني شعوبيه را كه يك نهضت ملي فرهنگي بود،پايدار و چراغ آن را تا مدتها روشن نگه داشتند.
منابع
ايزد پناه،حميد-شاعران در اندوه ايران-چاپ نخست-انتشارات توس- تهران1380
بويس،مرى- زردشتيان،باورها و آداب ديني آنها-ترجمه عسكر بهرامى-چاپ هفتم-انتشارات ققنوس- تهران 1385
زرين كوب،عبدالحسين-دو قرن سكوت- تهران 1330
مهرآبادى،ميترا- تاريخ كامل ايران باستان- چاپ نخست-انتشارات افراسياب-تهران 1380
ضميمه [size=9]به رويه قسمتهاي پیشین تصویر پانورامای دیگری را از میراث فرهنگی ایران زمین تقدیم دوستان میکنم.در اصفهان هستيم و نماي دروني مسجد شيخ لطف الله را نظاره مي كنيم در نمای ماهواره ای زیر مسجد شيخ لطف الله را در شرق ميدان نقش جهان ببنيد
نماى ماهواره اى مسجد شيخ لطف الله در شرق ميدان نقش جهان برای دیدن این فایل احتیاج به نرم افزار کوئیک تایم Quick time player دارید.اين برنامه در بیشتر بسته هاي نرم افزاری و لوح هاي فشرده وجود دارد بنابراين به مجموعه نرم افزارهای مولتی مدیای خود مراجعه کنید و به احتمال زیاد این برنامه را خواهید یافت.اگر اينترنت پر سرعت داريد به حجم ۲۰ مگابایت و رایگان در اینترنت نیز قابل دسترسی است.در صورت دانلود تصویر مسجد شيخ لطف الله و اجرای آن با حرکت دادن نشانگر ماوس بر روی تصویر به قسمتهای مختلف عکس از زوایای گوناگون دسترسی خواهيد داشت گويي كه خود در آن محل ايستاده ايد و مي توانيد سراسر پيرامون خود را به وضوح ببينيد.بر روی پیوند زیر کلیک کرده و بعد از باز شدن صفحه جدید گزینه Download را انتخاب کنید.بعد از انتخاب گزينه دانلود شمارش معكوس چند ثانيه اي انجام مي شود و پس از آن فايل براي بارگذارى آماده است.
[/size]