داستان عاشقانه كلاغ!(طنز)

نه بابا

باشه ازدواج تو كار من نيست هيچوقت چون از دختر كه بخواد با من باشه متنفرم

نظر من اينطوريه بقيه فرق ميكنه شايد فكر كني بچه مثبتم كه همينم خوبه ولي من هيچ وقت به ازدواج فكر نكردم و نخواهم كرد اينا رو هم من فقط خوندم
كسي كه نماز ميخونه بايد پاك باشه از همه چيز تا خدا قبول كنه

باران خانم گل من اصلا اون منظورم با شما نبود
من منظورم درباره خودمه كه دوست ندارم با دختر جماعت باشم چون تو نه سالگي يكي كه از كوچيكي باهاش بزرگ شدم بر اثر تصادف فوت كرد و عمرشو داد به شما و به خاطر اون نميخوام با هيچ دختري باشم چون ميترسم ترسم از اينكه با من باشه بعد بلايي سرش بياد ديگه خودمو نميبخشم
اون دخترو رو هم كه از كوچيكي باهم بزرگ شديم جلو چشماي خودم ماشين زد بهش

داستان كلاغو خوندي خوشت اومد ديدي چه جوري بود اين يه نوع بيوفايي قناري به كلاغه كه تو زندگي ما انسانا هم همينه و واقعيت ما خودمونو اون طور كه طرف ميخواد درست ميكنيم آخر كار ميره با يكي ديگه

خواهش من اين اتفاق هيچوقت از جلو چشمام كنار نميره چون تو دستاي من فوت كرد

لطفا ؟