جک ایرانی سری سوم

يارو لنگ بوده با کشتي ميره سفر...وقتي برميگرده رفيقش ميگه خب سفر خوش گذشت؟؟ ميگه نه بابا همش استرس داشتم هي مي گفتن لنگرو بندازين تو آب

به يه نفر گفتن چه وقتي خيلي ضايع شدي گفت : يه روز دختر خالم بهم زنگ زد گفت: بيا خونه خاليه!! منم خوشحال شدم رفتم. در رو که باز کردم ديدم کسي نيست! دختر خالم گفت: من ميرم تو اتاق تو هم 5 دقيقه ديگه بيا تو!! منم 5 دقيقه بعد رفتم تو ديدم همه ميگن تولد تولد تولدت مبارک. بعد به طرف ميگن خب چه ربطي داشت! ميگه: اخه لخت رفته بودم تو

:cheers:

به ملانصرالدين ميگن جوان ها شراب ميخورن قمار ميکنن ترياک ميکشن دختر بازي ميکنن ... حکم چيه ؟ ميگه : گيشنيز

سرهنگه داشته امتحان رانندگي مي‌گرفته. از يارو مي‌پرسه: اگه يه نفر وسط خيابون بود، بوق ميزني يا چراغ؟ طرف ميگه: برف پاك كن جناب سرهنگ! سرهنگه كف مي‌كنه مي‌پرسه: يعني چي؟ يارو ميگه: يعني يا برو اين طرف يا برو اون طرف

يه روز يه پسره رو ميبرن کلانتري ، ميگه چرا منو آوردين اينجا ؟؟ ميگن واسه عرق خوري .. ميگه پس چرا نميارين بخوريم؟

معلم از شاگردش مي پرسه: 5 + 5 چند ميشه؟شاگردش يه كم فكر ميكنه ميگه 11 معلم ميگه: احمق دستتو از جيب شلوارت در بيار ، دوباره با انگشت بشمار!

ميدوني به يه دختر خوشگل كه لباس خواب پوشيده چي ميگن؟.............. ميگن : شب بخير

دختره تو جلسه خواستگاری يه باد صدا دار ازش در ميره ، داماد از بس ميخنده مي افته می میره رو سنگ قبرش می نویسند نسيمی آمد و گلی بر باد رفت

پسره تو كليسا نشسته بوده، يهو مي‌بينه يه دختر خيلي خوشگل مياد تو. ميدوه ميره پشتِ يه مجسمه قايم ميشه. دختره مياد ميشينه جلوي محراب و ميگه: اي خدا! تو به من همه چي دادي ، پول دادي ، قيافه دادي ، خانواده خوب دادي... فقط ازت يه چيز ديگه ميخوام... اونم يه شوهر خوبه ...يا حضرت مسيح‌! خودت كمكم كن! تركه از پشت مجسمه مياد بيرون ميگه: عيسي هل نده!‌ هل نده زشته ، خودم ميرم

به قضنفر می گن : اگه آب نبود چی می شد ؟
قضنفر می گه : خوب هیچی ما شنا یاد نمی گرفتیم

. قضنفر با دوست دخترش قرار داشت تو راه اسهال ميگيره ميرينه تو شلوارش بعد واسه از بين بردن بوش يه ششه عطر گل ياس ميزنه به خودش در حين ملاقات از دختره مي پرسه از عطري که زدم خوشت مياد دختره ميگه بوي عجيبي داره انگار يه نفر زير درخت ياس ريده.

غضنفر مي خواسته مين خنثي كنه، گوشاش رو مي گيره پاش رو ميذاره رو مين

. يه روز يه اصفهاني با زن وپسرش ميرن کنار رودخونه براي پيکنيک که براي نهارشون سه تا تخم مرغ مي برند!!!!!! يدفعه پسرشون را آب مي بره که پدره داد مي زنه: خانوم بچه رو آب برد دو تا تخم مرغ بيشتر درست نکن!!!

. یه مرد احمق به یه زن میگه ساکت باش اما یک مرد دانا به یه زن میگه
نمی دونی وقتی لبهات بسته اند چقدر خوشکل میشی

به ترکه ميگن : سبز ليمويي رو توصيف كن. ميگه : شما آبي آسماني رو در نظر بگير، جيش كن توش!